گاهی وقتها نمیخواهید کارتان را انجام دهید. به سختی از جای خود بلند میشوید، کامپیوتر را روشن میکنید و کار خود را انجام میدهید. احساس خستگی و بی حوصلگی دارید. در وهله اول، از اینکه چرا شغل طراحی را انتخاب کردهاید حس خوبی ندارید و متعجب شده و به خود میگویید آیا باید این کار را رها کرده و به سمت شغل دیگری بروم.
امروز ما قصد داریم تکنیکی را به شما یاد دهیم که میتوانید زمانی که حس بیحوصلگی دارید و نمیتوانید یک گام دیگر برای تکمیل پروژه بزرگی که در حال انجام آن هستید بردارید، از این تکنیک استفاده کنید.
حرکت کرده و ادامه دهید
احساسات دائمی نیستند. گاهی اوقات شدیدا خوشحال هستید، و گاهی وقتها آنقدر افسرده هستید که گریه میکنید. این طبیعی است، و به این معناست که شما انسان هستید نه یک ربات. اکثر مردم بر این باورند که وضعیت احساسی آنها تا ابد ادامه نخواهد یافت.
با این حال به نظر میرسد بسیاری از ما زمانی که کارهای زیادی برای انجام وجود دارد و نمیخواهیم آنها را انجام دهیم، به راحتی این واقعیت را فراموش میکنیم. مهم نیست که کار برای مشتری یا کارفرما یا حتی برای خودمان باشد. ما معمولا وقتی قرار است چک پرداختی در ازای انجام کارمان داده شود میتوانیم راهی را برای انجام آن کار پیدا کنیم، اما بعضی وقتها حتی این مورد هم انگیزه کافی برای پیش رفتن به ما نمیدهد.
تعویق در کارها مشکلی است که همه ما را تحت تأثیر قرار میدهد، اما برای بعضیها میتواند بیشتر از همیشه ویرانکننده باشد. مردم شغل، خانه و خانواده خود را از دست میدهند، زیرا نمیتوانند خود را از دام تعویق خارج کنند، قبول دارید. تعویق و طفره رفتن معمولا زمانی اتفاق میافتد که سمت احساسی مغز ما، سمتی که دوست دارد جلوی تلویزیون دراز کشیده و بستنی بخورد، از سمت منطقی مغزمان سبقت میگیرد.
سمت منطقی دیگر کنترلی ندارد، و حالا سمت احساسی به ما میگوید که هیچ چیزی مهمتر از تماشای برنامه مورد علاقه یا انجام بازی جدیدی که خریدهایم نیست.
اگر این اتفاقات برایتان آشناست، اخباری را برای شما داریم. اول از همه، شما باید متوجه شوید تعویق، با وجود ایجاد ناراحتی و اتلاف وقت، کاملا طبیعی است.
اگر در حال حاضر کارتان را به تعویق انداختهاید، شما ذاتا تنبل و دمدمی مزاج نیستید. هیچ درمان واقعی برای تعویق وجود ندارد، و به عنوان یک فرد خلاق، حتی اگر راهی هم وجود داشته باشد احتمالا نمیخواهید درمان شوید. چرا؟ زیرا تعویق یک منبع بزرگ حواسپرتی است، و حواسپرتی چیزی است که به شما اجازه میدهد خلاق باشید.
در مورد این موضوع فکر کنید. اگر زندگی شما صرفا مجموعهای از وظایفی از لیست کاری شما بود، که تمام وقت به صورت بیوقفه آن را انجام میدادید، خلاقیت را کجا پیدا میکردید؟ و هنگامی که در خلاقترین موقعیت خود هستید معمولا چه کاری انجام میدهید؟ آیا کارها را به صورت سازنده، مثل یک ماشین کوچک خوب انجام میدهید؟ یا خسته شدهاید و در کار طفره میروید، به فضا خیره شدهاید، در مورد مسائل بیربط به کار فکر میکنید؟
مشکل زمانی رخ میدهد که این به تعویق انداختن طولانیتر از دورهای میشود که لازم و مفید است. اگر از انجام کارتان اجتناب میکنید و خودتان را بدون هیچ دلیلی بیانگیزه میبینید، چندین راه وجود دارد که میتوانید انجام دهید تا به مسیر خود بازگشته و کارهایی که باید انجام شود را تکمیل کنید.
اول از همه، مهم است که ماهیت احساسات انسانی را درک کنید. نگران نباشید، این یک درس روانشناسی مبهم نیست. واقعا ساده است: هیچ راهی وجود ندارد که بتوانید همان میزان شور و شوق را طی یک دوره پروژه بلند مدت حفظ کنید. این کار امکان ندارد. انرژی مغز شما در نهایت تمام میشود و شما خود را خسته و مضطرب خواهید یافت.
این مسأله طبیعی است و مانند تعویق نمیتوانید کاری برای آن انجام دهید. با این حال میتوانید کاری را انجام دهید که اکثر مردم از آن اجتناب میکنند: قبول کنید که این مسأله طبیعی است و کاری از دست شما بر نمیآید.
وقتی قبول میکنید این مسأله چیزی اجتنابناپذیر است، هنگامی که اتفاق میافتد آمادگی بهتری دارید تا با آن روبرو شوید. اگر تا به حال یکی از عزیزانتان را به خاطر یک بیماری طولانی مدت از دست داده باشید، احتمالا به یاد خواهید آورد که وقتی او را از دست دادید آمادگی لازم را داشتهاید. هیچ چیز نمیتواند جلوی اتفاقی را که قرار است بیفتد بگیرد، اما میتوان اینگونه مسائل را پذیرفت و با آنها کنار آمد.
اگر بتوانید در این زمینه هم اتفاقی را که قرار است رخ دهد را بپذیرید، مطمئنا صرفنظر از اینکه چه حسی در مورد آن در هر زمانی دارید، میتوانید کار خود را ادامه دهید.
به منظور ادامه کار بر روی یک پروژه، بعد از اینکه از آن مرحله پر از شور و شوق اولیه گذشتید، باید خودتان را برای نوسانات احساسی که در بین راه رخ می دهد آماده کنید، پیش از آنکه اتفاق بیفتند، تا بتوانید با آنها مقابله کنید.
باید بدانید که همیشه در یک سطح از هیجانات نیستید و این امر کاملا طبیعی است. به این ترتیب وقتی در نیمه راه بخشی از انرژی خود را از دست دادید، سیستمی در وجود شما وجود دارد که میتوانید با آن مقابله کنید و کاملا ناامید نخواهید شد.
اکثر مردم میگویند: "مقصد مهم نیست، مسیر مهم است، پس لذت ببرید". به این جمله فکر کنید. اگر بیش از حد روی هدف خود متمرکز شوید، متوجه خواهید شد که شور و شوق شما به پایان رسیده و دیگر انگیزهای برای رسیدن به آن ندارید.
انتظارات واقعبینانه داشته باشید
خیلی وقتها، ما انگیزه کار روی پروژه را از دست میدهیم زیرا نتایجی که انتظار داریم را نمیبینیم.
اگر فقط چند مورد از مشاغل فریلنسری را بگیرید به امید اینکه پول کافی برای سفر به دور دنیا که مایل بودید را پسانداز کنید، یا حتی فقط برخی از صورتحسابهای خود را پرداخت کنید، مانند خیلی از افراد به راحتی میتوانید دلسرد شوید. شاید وقت آن رسیده است که زمان بیشتری را صرف کرده و اهداف خود را دوباره ارزیابی کنید.
آیا انتظار دارید درآمد خود را از طریق فریلنسر شدن در عرض شش ماه افزایش دهید؟ اگر چنین است، ممکن است مجبور باشید شش ماه بنشینید، زیرا برایتان خبرهای بدی داریم. تبدیل شدن به یک فریلنسر موفق طول میکشد، زمانی که ممکن است در ابتدا نتوانید به خود بدهید.
از زمانی که انگیزه خود را از دست میدهید برای ارزیابی اهداف خود و ایجاد یک سناریو واقعبینانه استفاده کنید. وقتی احساس شکست میکنید راحت تر میتوانید بپذیرید که اهداف شما به زمان طولانیتری نسبت به آنچه شما فکر میکردید نیاز دارند. چرا؟ زیرا به جای اینکه فکر کنید همه چیز از دست رفته است و هرگز موفق نمیشوید، به مغز خود امید میدهید که بالاخره میتواند به آنچه میخواهد دست یابد.
چه کار را انجام دهید یا انجام ندهید، محکوم هستید
اگر پیش از این موفق به تکمیل پروژه شدهاید، ممکن است به خاطر داشته باشید که اگرچه اکنون میتوانید در مورد آن شوخی کرده و بخندید، احتمالا حس تردید و اضطراب در مورد موفقیت در آن پروژه را تجربه کردهاید.
شک و تردید یکی از بزرگترین قاتلان انگیزه است، زیرا اعتماد لازم برای تکمیل هر کاری را از شما میگیرد. حتی اگر اهداف خود را با دقت و منطقی برنامهریزی کرده باشید و برای تلاشهای ضروری و زمان لازم هیچ پیشبینی غلطی را برآورد نکرده باشید، اگر احساس کنید که هنوز نتایجی را که انتظار داشتهاید را به دست نیاوردهاید، کم کم اشتیاق خود را از دست خواهید داد. ممکن است احساس کنید که هرگز به اهداف خود نمیرسید... تا زمانی که به آنها دست یابید. سپس دوباره دلگرم شده و هیچ چیز نمیتواند شما را متوقف کند. درست است؟
ما در مورد شما نمیدانیم، اما زمانی که ما در یک پروژه موفق شده بودیم، هنوز در موفقیت خود به اندازه کافی مطمئن نبودیم و احساس آزاردهندهای همراهمان بود.
چیز خوبی که در مورد این احساسات وجود دارد این است که آنها معمولا موقت هستند. اکثر مردم با آن مواجه میشوند و در نهایت از بین میروند. اگر پروژه خود را با دلایل درستی شروع کردهاید، این دلایل همیشه شما را هدایت خواهند کرد، و در نهایت با اعتماد به نفس پیش خواهید رفت.
نتیجهگیری
افراد خلاق به طور طبیعی ریسکپذیر هستند. همه کارهایی که ما انجام میدهیم، از پیدا کردن مشتریهای فریلنسر تا تولید کار با ارزش که مشتریان آن را دوست خواهند داشت، همراه با ریسک است. حتی اگر فقط ریسک این باشد که شما احساس بیانگیزگی یا بیاشتیاقی در طول زمان داشته باشید، باز هم میتوانید آن را کنترل و مدیریت کنید. اما تصور کنید اگر هیچ ریسکی وجود نداشت زندگی ما چگونه میشد. اگر به هر چیزی دست زدید و تبدیل به طلا شد، هرگز نمیتوانید شکست بخورید
نظرات کاربران در رابطه با این دوره